صبر
هنوز مي شنويم صداي بهترين بنده خدا را از كنار بركه خم، كه وصي خود را به عالميان معرفي مي كند تا مردم راهنماي خود را بشناسند و به او مراجعه بكنند.
Still hear the sound of the best servant of God beside pond bend, to the executor of the worlds is introduced to help people to know him and see
در اگر بر تو ببندد نرو (( صبر )) كن تو آنجا
ز پس (( صبر )) تو را او به سر صدر نشاند
و اگر بر تو ببندد همه رهها و گذرهها
ره پنهان بنمايد كه كس اين راه نداند.
صبر: ميوه اي كه تلخ و بد مزه است ولي داراي ويتامين و انرژي بسيار است.
زندگي
به آرامی آغاز به مردن میکنی
اگر سفر نکنی،
اگر کتابی نخوانی،
اگر به اصوات زندگی گوش ندهی،
اگر از خودت قدردانی نکنی.
به آرامی آغاز به مردن میکنی
زمانی که خودباوری را در خودت بکشی،
وقتی نگذاری دیگران به تو کمک کنند.
به آرامی آغاز به مردن میکنی
اگر بردهی عادات خود شوی،
اگر همیشه از یک راه تکراری بروی …
اگر روزمرّگی را تغییر ندهی
اگر رنگهای متفاوت به تن نکنی،
یا اگر با افراد ناشناس صحبت نکنی.
تو به آرامی آغاز به مردن میکنی
اگر از شور و حرارت،
از احساسات سرکش،
و از چیزهایی که چشمانت را به درخشش وامیدارند،
و ضربان قلبت را تندتر میکنند،
دوری کنی . .. .،
تو به آرامی آغاز به مردن میکنی
اگر هنگامی که با شغلت، یا عشقت شاد نیستی، آن را عوض نکنی،
اگر برای مطمئن در نامطمئن خطر نکنی،
اگر ورای رویاها نروی،
اگر به خودت اجازه ندهی
که حداقل یک بار در تمام زندگیات
ورای مصلحتاندیشی بروی . . .
-
امروز زندگی را آغاز کن!
امروز مخاطره کن!
امروز کاری کن!
نگذار که به آرامی بمیری!
شادی را فراموش نکن
حلقه دام بلا
شبی را با من ای ماه سحر خیزان سحر کردی
سحر چون آفتاب از آشیان من سفر کردی
تسليم
ای عاشقان ای عاشقان پيمانه را گم کرده ام
زان می که در پيمانه ها اندرنگنجد خورده ام
ای پادشاه صادقان چون من منافق ديده ای
با زندگانت زنده ام با مردگانت مرده ام
با دلبران و گلرخان چون گلبنان بشکفته ام
با منکران دی صفت همچون خزان افسرده ام
آويختم انديشه را کانديشه هشياری کند
ز انديشه بيزاری کنم ز انديشه ها پژمرده ام
در جسم من جانی دگر در جان من قانی دگر
با آن من آنی دگر زيرا به آن پی برده ام
گر گويدم بی گاه شد رو رو که وقت راه شد
گويم که اين با زنده گو من جان به حق بسپرده ام
خامش که بلبل باز را گفتا چه خامش کرده ای
گفتا خموشی را مبين در صيد شه صدمرده ام
(مولانا)
آرامش
زلف آشفته و خوی کرده و خندان لب و مست | پیرهن چاک و غزل خوان و صراحی در دست |
نرگسش عربده جوی و لبش افسوس کنان | نیم شب دوش به بالین من آمد بنشست |
سر فرا گوش من آورد به آواز حزین | گفت ای عاشق دیرینه من خوابت هست |
عاشقی را که چنین باده شبگیر دهند | کافر عشق بود گر نشود باده پرست |
برو ای زاهد و بر دردکشان خرده مگیر | که ندادند جز این تحفه به ما روز الست |
آن چه او ریخت به پیمانه ما نوشیدیم | اگر از خمر بهشت است وگر باده مست |
خنده جام می و زلف گره گیر نگار | ای بسا توبه که چون توبه حافظ بشکست |
عشق رخ یار بر من زار مگیر | بر خسته دلان رند خمار مگیر |
صوفی چو تو رسم رهروان میدانی | بر مردم رند نکته بسیار مگیر |
If you look around
The whole world is coming together now, baby
Can you feel it,
Can you feel it,
Can you feel it
Feel it in the air,
The wind is taking it everywhere, yeah
Hearts across the globe are opening wide now and it will be like never before - can you feel it!