THE WAY FOR FREEDOM

جان جانان

هر كجا دلبر بود خود همنشين               فوق گردون است نه زير زمين             
معراج روحاني همراهي با معشوق است اگر چه او در زير زمين باشد.

فخر من فقر است كه خود فقر ذاتي مايه عروج و سرفرازي است.

قرب نه بالا، نه پستي رفتن است

قرب حق از حبس هستي رستن است

نيست را چه جاي بالاست و زير؟

نيست را نه زود و نه دور است و دير

كارگاه و گنج حق در نيستي است

غره هستي، چه داني نيست چيست؟ 

آنگاه كه معشوق مي بيند روحي كه به عاشق سپرده است

 از قفس تن آزاد شده و بسوي او مي آيد، مي گويد:

چون به من زنده شود اين مرده تن

جان من باشد كه رو آرد به من

من كنم او را از اين جان محتشم

جان كه من بخشم ببيند بخششم

گزارش تخلف
بعدی